استالینگرایی و حزب توده ایران
حزب توده در شرایطی تشکیل گردید که نیروهای مسلح شوروی و متحدان غربی آن ایران را عرصۀ فعالیتهای خود قرار داده بودند و دیکتاتوری رضاشاه را ساقط کرده بودند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1397/06/04
پس از مرگ لنین انتظار میرفت تروتسکی فرمانده ارتش سرخ و یار نزدیک لنین جانشین وی گردد. او از ۱۹۱۷م. دست راست لنین بشمار میرفت. استالین در آن هنگام فرد قابل توجهی نبود و بیشتر در حزب به کارهای تشکیلاتی میپرداخت. تروتسکی نیز هیچگاه از جانب او خطری احساس نمیکرد، ولی پس از مرگ لنین، استالین بازیهای سیاسی خود را آغاز کرد.
در حقیقت پیشرفت استالین از زمانی آغاز شد که زینوویف و کامنف او را برای مقابله با تروتسکی به عنوان متحد خود برگزیدند. به بیان بوریس باژانوف منشی استالین، آنها هنوز پی نبرده بودند که «دستگاه اداری حزب» به طور طبیعی و خودبهخود راه احراز حاکمیت را در پیش گرفته است و استالین را در رأس این دستگاه نشاندند. کافی بود استالین بتواند مدتی در راس ماشین حزب قرار گیرد، تا بهخودی خود در راس هرم قدرت و حکومت بنشیند.
استالین از مقام دبیرکلی حزب به عنوان «اهرم قدرت» بهره جست، او قدرت را از کنگره به کمیته مرکزی و بعد دفتر سیاسی و سپس به خود انتقال داد. حزب در دوران استالین از هیات یک سازمان کوچک و متمرکز متشکل از انقلابیون حرفهای به صورت سازمان وسیع و بزرگی درآمد، که در سراسر شوروی گسترش یافته بود.
لنین پیش از مرگ خود با در نظر گرفتن خصوصیات اخلاقی استالین، پیشنهاد کرده بود فرد دیگری به جای او به سمت دبیرکلی حزب برگزیده شود، لکن بیماری طولانی او و حمایت زینوویف و کامنف از استالین سبب شد تا پیگیری این امر مسکوت بماند.
در وصیتنامه لنین نیز این امر مورد اشاره قرار گرفته بود، لکن پشتیبانی زینوویف و کامنف که هر دو در سالهای بعد مشمول تصفیههای مرگبار استالین گردیدند، منجر به عدم برکناری استالین شد.
برخی از نویسندگان را عقیده بر آن است که استالین مانند هیتلر یک نظام توتالیتر واقعی در روسیه شوروی به وجود آورد(۶)، که بر اساس:
۱. اصالت رهبر
۲. انقیاد نظام قضایی
۳. ممیزی قلمرو زندگی خصوصی
۴. مشروعیت رژیم بر اساس دستگاه حاکم، ایدئولوژی و حزب قرار گرفته بود
استالینگرایی از طریق کمینترن به احزاب کمونیست وابسته به آن نیز راه یافت و سبب پرستش رهبران این احزاب و زیر پا نهادن اصول دمکراسی در این احزاب شد. مسکو مرکز کمینترن بود و اعضای کمیته مرکزی بسیاری از احزاب کمونیست در آنجا زندگی میکردند. مبارزان کمونیست نیز از کشورهای دیگر برای بررسی راههای مبارزه با امپریالیسم و ایادی داخلی آن در کشورهای خود به مسکو میرفتند، به طوری که مسکو به «ستاد کمونیسم جهانی» مبدل شده بود. این گروه نیز از مصیبت تصفیهها و ترورهای استالینی مصون نماندند، عده زیادی از ایشان در جریان تصفیههای استالین به قتل رسیدند.
رهبران احزاب کمونیست اروپای شرقی به طور اخص، و کلیه احزاب کمونیست وابسته به مسکو به طور اعم، میکوشیدند هر یک به تاسی از استالین، همان خطمشی و روش او را در پیش گیرند و خود به استالین دیگری تبدیل شوند. ویژگیهای عمده استالینگرایی در ارتباط با این بحث، عبارت بودهاند از:
۱. برقراری نظام سلسله مراتبی در حزب کمونیست
۲. تقدیس دولت سوسیالیستی به عنوان مهمترین عامل برپایی جامعۀ سوسیالیستی در شوروی و گسترش انقلاب در جهان
۳. موظف ساختن کمونیستها به حمایت از دولت شوروی، به عنوان «آغاز و مقدمه انقلاب جهانی
در پایان این بحث توجه به این نکته ضروری است که هر چند عدهای استالینگرایی را انحراف آشکار از مارکسیسم ـ لنینیسم میدانند، بسیاری از نویسندگان نیز آن را محصول طبیعی مارکسیسم ـ لنینیسم میخوانند. این عده بر این باور هستند که خود ایدئولوژی مارکسیسم ـ لنینیسم مجوزی برای وقوع استالینگرایی گردیده است. نویسندگان تاریخ حزب کمونیست اتحاد شوروی، استالین را «فردی صادق و وفادار به لنین و لنینیسم» مینامند.
موسسان این حزب که از آغاز با اتکا بر نظریههای مارکسیستی آن را پایهریزی کرده بودند، در اوج حاکمیت نیروهای شرق و غرب بر ایران، جهت مخدوش نکردن رابطه متفقین در برابر آلمان نازی از تبلیغات کمونیستی خودداری کردند، و به جای نهادن نام کمونیست بر حزب خود، با صلاحدید شوروی نام «حزب توده» بر خود نهادند.
سران حزب از اعتراف به ماهیت کمونیستی آن به شدت پرهیز کردند. عبدالصمد کامبخش یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب که به توصیه شوروی به حزب راه یافته بود، در مصاحبه با خبرنگاران انگلیسی که از او پرسیده بودند: آیا کمونیست هست؟ اعلام کرده بود «در ایران حزب کمونیستی وجود ندارد، که من عضو آن باشم» و خود را طرفدار مشروطیت واقعی اعلام کرده بود.
هیات اجرایی موقت حزب توده پس از ماجرای آذربایجان، حزب را چنین تعریف کرده بود: «حزب توده ایران، حزب ضد فاشیست، حزب دمکراتیک و دشمن ارتجاع، حزب طرفدار کارگران و دهقانان، طرفدار دوستی با شوروی و کلیه کشورهای ضد امپریالیست و دمکراتیک جهان و مخالف با امپریالیسم و دستپروردگان آن در ایران است.» و از معرفی خود به عنوان یک حزب مارکسیست ـ لنینیست و متعلق به طبقه کارگر، آنچنان که بعدها بیان کردند، خودداری کرد.
حزب توده بر این اساس به شدت اعتقاد داشت که هیچ حرکت ضد امپریالیستی، بدون بهرهگیری از کمکهای اردوگاه شرق، و بدون اتکا بر آنها نمیتواند به پیروزی واقعی دست یابد. از آنجا که استراتژی حزب حرکت و پیشروی به سوی انقلاب جهانی بود، لذا پیروزی تدریجی اتحاد شوروی بر ممالک امپریالیستی و گسترش نفوذ آن را گامهایی در راه رسیدن به این هدف میدانست که البته این طرز تفکر خاص حزب توده ایران نبود.
احزاب کمونیست جهان (غیر از حزب کمونیست یوگسلاوی) در دوران استالین بر چنین باوری بودند. لذا این احزاب تاکتیکهای خود را بر اساس سیاستهای جاری شوروی تغییر میدادند. پس از انشعاب در حزب توده این توسل و تمسک سران حزب به شوروی علنی و جدیتر شد.
همانطور که استالین وظیفه فوری احزاب کمونیست کشورهای مختلف جهان را نه برپایی انقلاب، که در درجه اول حفظ اتحاد شوروی سوسیالیستی در مقابل امپریالیسم میدانست، حزب توده نیز سیاست خود را بر اساس «دفاع بیقید و شرط از سیاستهای شوروی» گذاشت؛ همان معیاری که انترناسیونالیسم استالینی را مشخص میکند. بهترین نمونههای دفاع بیقید و شرط حزب توده را از شوروی، میتوان چنین برشمرد:
۱. دفاع بیتردید و قاطع از کلیۀ سیاستها و فعالیتهای شوروی در صحنه بینالمللی مانند: تشکیل کمینفرم، مخالفت با طرح مارشال و محاصره برلن، جنگ کره، تشکیل پیمان ورشو...
۲. حمله به تیتو پس از اخراج از کمینفرم و اعتراض آن به سیاستهای استالین
۳. حمایت از درخواست شوروی در مورد تقاضای امتیاز نفت شمال
۴. کارشکنی در جنبش ملی شدن نفت
به این ترتیب مرکزیت دمکراتیک حاکم بر حزب توده آنچنان که مورد انتظار نیز بود، در واقع به حاکمیت رهبران بدون توجه به آراء اعضای پائین رتبه حزبی منجر شد. همانگونه که در شوروی رخ داد و استالین مظهر برجسته آن شد.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
در حقیقت پیشرفت استالین از زمانی آغاز شد که زینوویف و کامنف او را برای مقابله با تروتسکی به عنوان متحد خود برگزیدند. به بیان بوریس باژانوف منشی استالین، آنها هنوز پی نبرده بودند که «دستگاه اداری حزب» به طور طبیعی و خودبهخود راه احراز حاکمیت را در پیش گرفته است و استالین را در رأس این دستگاه نشاندند. کافی بود استالین بتواند مدتی در راس ماشین حزب قرار گیرد، تا بهخودی خود در راس هرم قدرت و حکومت بنشیند.
استالین از مقام دبیرکلی حزب به عنوان «اهرم قدرت» بهره جست، او قدرت را از کنگره به کمیته مرکزی و بعد دفتر سیاسی و سپس به خود انتقال داد. حزب در دوران استالین از هیات یک سازمان کوچک و متمرکز متشکل از انقلابیون حرفهای به صورت سازمان وسیع و بزرگی درآمد، که در سراسر شوروی گسترش یافته بود.
علیرغم ادعای رهبران حزب در مورد رعایت ضوابط دمکراتیک و توجه به آرای کلیه اعضای حزب، اعضای آن از نقشهها و تصمیمات رهبران بیاطلاع بودند.
لنین پیش از مرگ خود با در نظر گرفتن خصوصیات اخلاقی استالین، پیشنهاد کرده بود فرد دیگری به جای او به سمت دبیرکلی حزب برگزیده شود، لکن بیماری طولانی او و حمایت زینوویف و کامنف از استالین سبب شد تا پیگیری این امر مسکوت بماند.
در وصیتنامه لنین نیز این امر مورد اشاره قرار گرفته بود، لکن پشتیبانی زینوویف و کامنف که هر دو در سالهای بعد مشمول تصفیههای مرگبار استالین گردیدند، منجر به عدم برکناری استالین شد.
برخی از نویسندگان را عقیده بر آن است که استالین مانند هیتلر یک نظام توتالیتر واقعی در روسیه شوروی به وجود آورد(۶)، که بر اساس:
۱. اصالت رهبر
۲. انقیاد نظام قضایی
۳. ممیزی قلمرو زندگی خصوصی
۴. مشروعیت رژیم بر اساس دستگاه حاکم، ایدئولوژی و حزب قرار گرفته بود
استالینگرایی از طریق کمینترن به احزاب کمونیست وابسته به آن نیز راه یافت و سبب پرستش رهبران این احزاب و زیر پا نهادن اصول دمکراسی در این احزاب شد. مسکو مرکز کمینترن بود و اعضای کمیته مرکزی بسیاری از احزاب کمونیست در آنجا زندگی میکردند. مبارزان کمونیست نیز از کشورهای دیگر برای بررسی راههای مبارزه با امپریالیسم و ایادی داخلی آن در کشورهای خود به مسکو میرفتند، به طوری که مسکو به «ستاد کمونیسم جهانی» مبدل شده بود. این گروه نیز از مصیبت تصفیهها و ترورهای استالینی مصون نماندند، عده زیادی از ایشان در جریان تصفیههای استالین به قتل رسیدند.
رهبران احزاب کمونیست اروپای شرقی به طور اخص، و کلیه احزاب کمونیست وابسته به مسکو به طور اعم، میکوشیدند هر یک به تاسی از استالین، همان خطمشی و روش او را در پیش گیرند و خود به استالین دیگری تبدیل شوند. ویژگیهای عمده استالینگرایی در ارتباط با این بحث، عبارت بودهاند از:
۱. برقراری نظام سلسله مراتبی در حزب کمونیست
۲. تقدیس دولت سوسیالیستی به عنوان مهمترین عامل برپایی جامعۀ سوسیالیستی در شوروی و گسترش انقلاب در جهان
۳. موظف ساختن کمونیستها به حمایت از دولت شوروی، به عنوان «آغاز و مقدمه انقلاب جهانی
در پایان این بحث توجه به این نکته ضروری است که هر چند عدهای استالینگرایی را انحراف آشکار از مارکسیسم ـ لنینیسم میدانند، بسیاری از نویسندگان نیز آن را محصول طبیعی مارکسیسم ـ لنینیسم میخوانند. این عده بر این باور هستند که خود ایدئولوژی مارکسیسم ـ لنینیسم مجوزی برای وقوع استالینگرایی گردیده است. نویسندگان تاریخ حزب کمونیست اتحاد شوروی، استالین را «فردی صادق و وفادار به لنین و لنینیسم» مینامند.
تاثیر استالینگرایی بر تشکیل حزب تودۀ ایران
حزب توده در شرایطی تشکیل گردید که نیروهای مسلح شوروی و متحدان غربی آن ایران را عرصۀ فعالیتهای خود قرار داده بودند و دیکتاتوری رضاشاه را ساقط کرده بودند. حزب توده نیز از آغاز فعالیتش مبارزه با فاشیسم را مورد توجه قرار داد و در چارچوب اتحاد شوروی و غرب از حمله جدی به انگلستان نیز خودداری کرد. حزب در راه دوستی با انگلستان تا بدانجا پیش رفت که در نشریه خود نوشت: «ملت ایران به دوستی و حسننظر انگلستان که صد درصد به نفع کشور ماست دلبستگی شدید دارد...»موسسان این حزب که از آغاز با اتکا بر نظریههای مارکسیستی آن را پایهریزی کرده بودند، در اوج حاکمیت نیروهای شرق و غرب بر ایران، جهت مخدوش نکردن رابطه متفقین در برابر آلمان نازی از تبلیغات کمونیستی خودداری کردند، و به جای نهادن نام کمونیست بر حزب خود، با صلاحدید شوروی نام «حزب توده» بر خود نهادند.
سران حزب از اعتراف به ماهیت کمونیستی آن به شدت پرهیز کردند. عبدالصمد کامبخش یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب که به توصیه شوروی به حزب راه یافته بود، در مصاحبه با خبرنگاران انگلیسی که از او پرسیده بودند: آیا کمونیست هست؟ اعلام کرده بود «در ایران حزب کمونیستی وجود ندارد، که من عضو آن باشم» و خود را طرفدار مشروطیت واقعی اعلام کرده بود.
هیات اجرایی موقت حزب توده پس از ماجرای آذربایجان، حزب را چنین تعریف کرده بود: «حزب توده ایران، حزب ضد فاشیست، حزب دمکراتیک و دشمن ارتجاع، حزب طرفدار کارگران و دهقانان، طرفدار دوستی با شوروی و کلیه کشورهای ضد امپریالیست و دمکراتیک جهان و مخالف با امپریالیسم و دستپروردگان آن در ایران است.» و از معرفی خود به عنوان یک حزب مارکسیست ـ لنینیست و متعلق به طبقه کارگر، آنچنان که بعدها بیان کردند، خودداری کرد.
حزب توده بر این اساس به شدت اعتقاد داشت که هیچ حرکت ضد امپریالیستی، بدون بهرهگیری از کمکهای اردوگاه شرق، و بدون اتکا بر آنها نمیتواند به پیروزی واقعی دست یابد. از آنجا که استراتژی حزب حرکت و پیشروی به سوی انقلاب جهانی بود، لذا پیروزی تدریجی اتحاد شوروی بر ممالک امپریالیستی و گسترش نفوذ آن را گامهایی در راه رسیدن به این هدف میدانست که البته این طرز تفکر خاص حزب توده ایران نبود.
احزاب کمونیست جهان (غیر از حزب کمونیست یوگسلاوی) در دوران استالین بر چنین باوری بودند. لذا این احزاب تاکتیکهای خود را بر اساس سیاستهای جاری شوروی تغییر میدادند. پس از انشعاب در حزب توده این توسل و تمسک سران حزب به شوروی علنی و جدیتر شد.
همانطور که استالین وظیفه فوری احزاب کمونیست کشورهای مختلف جهان را نه برپایی انقلاب، که در درجه اول حفظ اتحاد شوروی سوسیالیستی در مقابل امپریالیسم میدانست، حزب توده نیز سیاست خود را بر اساس «دفاع بیقید و شرط از سیاستهای شوروی» گذاشت؛ همان معیاری که انترناسیونالیسم استالینی را مشخص میکند. بهترین نمونههای دفاع بیقید و شرط حزب توده را از شوروی، میتوان چنین برشمرد:
۱. دفاع بیتردید و قاطع از کلیۀ سیاستها و فعالیتهای شوروی در صحنه بینالمللی مانند: تشکیل کمینفرم، مخالفت با طرح مارشال و محاصره برلن، جنگ کره، تشکیل پیمان ورشو...
۲. حمله به تیتو پس از اخراج از کمینفرم و اعتراض آن به سیاستهای استالین
۳. حمایت از درخواست شوروی در مورد تقاضای امتیاز نفت شمال
۴. کارشکنی در جنبش ملی شدن نفت
تاثیر استالینگرایی بر تشکیلات حزب توده ایران
تاثیر استالینگرایی بر حزب سبب شد تا رهبران آن بر ساخت حزب و کلیه فعالیتهای آن حاکمیت پیدا کنند و اصول دمکراسی را زیر پا نهند. حزب توده از آغاز تشکیل مرکزیت دمکراتیک را حاکم بر تشکیلات خود اعلام کرد. این اصل دستاویزی برای اعمال دیکتاتوری رهبران حزب بر آن شد. این امر مورد اعتراض عدهای از اعضا واقع گردید. اراده و نظریات تودههای حزبی مورد غفلت قرار گرفت و حتی تشکیل کنگرههای حزبی نیز منوط به موافقت و نظر مثبت مقامات شوروی شده بود.به این ترتیب مرکزیت دمکراتیک حاکم بر حزب توده آنچنان که مورد انتظار نیز بود، در واقع به حاکمیت رهبران بدون توجه به آراء اعضای پائین رتبه حزبی منجر شد. همانگونه که در شوروی رخ داد و استالین مظهر برجسته آن شد.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران